مبتکر جی5، مهدی مالکی نژاد یک کلاه بردار بزرگ است

دوستی میگفت جی5 یک کلاهبردار است،  منظورش جی5 های تقلبی و نرم افزارهای نامربوطی که به اسم جی5 فروش می روند نبود،  منظورش دقیقا به جی 5 اصیلی بود که مهدی مالکی نژاد 15 سال پیش آن را در ایران مطرح کرد،  در واقع مهدی مالکی نژاد را کلاهبردار می دانست
میگفت همین جی5 هایی که تو به آن می گویی تقلبی لااقل کلاهبردار نیستند و جی5 را به قیمت واقعی می فروشند نه بیشتر از آن
خواستم با ایجاد این وبلاگ جوابش را بدهم
خودتان جواب را بخوانید و ببینید منطقی هست یا نه؟
خودتان قضاوت کنید لطفا

پانزده سال پیش چه کسی جی5 را می شناخت؟
همین حالا هم خیلی ها نمی شناسند جی5 را چه رسد به پانزده سال پیش
جی5 به عنوان روشی نوین برای یادگیری، به عنوانی روشی علمی یا بهتر بگویم مجموعه ای از روش های علمی اثبات شده چطور در ایران گسترش پیدا کرد و به اینجا رسید که کلی تولیدکننده دست به تولید نسخه های کپی آن زدند؟
ادامه مطلب ...

فرانک امرایی، کارشناس بخش حقوق نیز با انتشار دو متن در موضوع حقو

جی بلاگ، وبلاگ گروهی کارکنان جی5، با انتشار یکی از خاطرات مهدی مالکی نژاد از اولین سالهای تولد جی5 آغاز به کار کرد،  مدیر ارشد موسسه جی5 در بیان این خاطره ضمن تاکید به برداشتن اولین قدم برای شروع کارها، عملا اولین قدم جی بلاگ را نیز برداشت،

 

فرانک امرایی، کارشناس بخش حقوق نیز با انتشار دو متن در موضوع حقوق، نام خود را به عنوان دومین عضو جی بلاگ ثبت کرد و لحظاتی پیش سمیه خلخالی کارشناس بخش جهت و مدرس زبان انگلیسی هم با انتشار متنی با عنوان "اگه میخوای در یادگیری زبان دوم اعتماد به نفست زیاد شه..." به جمع جی بلاگی ها پیوست، برای مشاهده جی بلاگ کافی است در آدرس سایت رسمی جی5 به جای دبلیو، دبلیو، دبلیو، به صورت زیر از بلاگ استفاده کنید:ا

 

www.Malekig5.com  =>  Blog.Malekig5.com

ا

محمد تقی پور - دانشجوی فقیه و حقوق - جی 5

من در تمام کلاسهایم جی5 را اجباری میکنم البته این اجباری کردن هم خودش ماجرایی دارد یک روز یکی از دانشجویانم پیش من آمد و گفت که یکی از دوستانش در یک شرکت هواپیمایی معتبر استخدام شده است به او گفته است که علت موفقیتش از تسلط به زبان انگلیسی استفاده از جعبه جادویی بوده است البته قبل از اینکه او بگوید که آن جعبه چیست من گفتم جی5 است. او با تعجب گفت چرا شما که این وسیله را میشناختی به ما اطلاع ندادی تا ما آنقدر در حفظ لغت به مشکل برنخوریم. کمی فکر کردم و دیدم کاملا حق با اوست و در همان کلاس اعلام کردم که همه اجباری باید از جی5 استفاده کنند

چاشنی 5 دقیقه ای! از مهدی مالکی نژاد

صبح یک روز جمعه بود، با آنکه صبح خیلی دیر از خواب بلند شده بودم ولی کماکان احساس سستی می کردم، باز هم تمایل داشتم بخوابم ولی خب صبحانه آماده بود و این هم کار بدی نبود! صبحانه را خوردم و روی مبل لم داده و کنترل تلویزیون را بدست گرفتم و شروع کردم از این کانال به آن کانال پریدن! شاید این حس پرنده شدن بشر است که اینقدر دوست دارد بپرد البته به اوج ولی چون نمی تواند از این شاخه به آن شاخه می پرد! بگذریم! قرار بود که آن روز تعطیل یک سروسامانی به مدارک و اسناد و صورت حسابهای که همه در یک کشو میز جمع شده بود و کار پیدا کردن آنها را دشوار کرده بود، بدهم، ولی مگر این تلویزیون می گذاشت!
البته پیداست که من بعدم که به تلویزیون اجازه می دادم کنترل لذت و دقت مرا بدست بگیرد، آنها البته کارشان را خوب بلد هستند، رسانه ها، آشنایان، دوستان همه برای سهیم شدن در وقت ما تلاش می کنند این ما هستیم که باید به آنها در نحوه دسترسی به این وقت گرانبها و نیز سطح دسترسی اجازه صادر کنیم، همانطور که با حس بدی از اینکه دارم مثل گذشته مرتب کردن کشو میز اسناد را عقب می اندازم و خودم را با وعده «پایان این برنامه بلند می شوم و کار را شروع می کنم» فریب می دهم، stop کردم و گفتم: چطور از شر این عقب انداختنی های مکرر رها شوم یک طرح جالب را که کتاب روانشناسی تنبلی آقای ادوانس بلس خوانده بودم و آنرا علامت گذاری کرده بودم تا به آن عمل کنم و آن «طرح 5 دقیقه ای» است که من بعد نام آنرا گذاشتم «خرج 5دقیقه!» براساس این، ممکن است نشود کاری را کوچک و لقمه لقمه کرد و بعد آنرا انجام داد ولی می توان هر بار 5دقیقه از آن را اجرا کرد، و چون 5دقیقه زمان زیادی نیست، ذهن لذت دوست و راحت طلب ما این اجازه را  به ما می دهد که 5 دقیقه به زحمت بیفتد! هر چه باشد زمان زیادی نیست! خودش هم یعنی وجدانش هم از رنج عقب انداختن کارها رها می شود! معامله بدی نیست! به همین خاطر من هم برای «فقط 5دقیقه» قید لم دادن و تلویزیون نگاه کردن را زدم و به سراغ اتاق خواب که کشوهای اسناد و مدارک در آنها قرار داشت رفتم، منظم کردن آنها حداقل 2-3 ساعتی وقت لازم داشت ولی خب من قرار بود، «فقط 5دقیقه» کار کنم، وقتی بلند شدم و به ساعت پذیرایی نگاهی انداخت ساعت 20 دقیقه به 12 بود و بنابراین قرار بود که من 45/11 مجدداً به روی مبل بازکردم! البته خودم هم می دانستم که اگر دست بگیرم احتمالاً بیشتر از 5 دقیقه مشغول خواهم بود، با خودم گفتم در 5 دقیقه چکار می توانم بکنم، دیدم بهترین کار همین است که همه را از کشو خارج کنم و با یک نظم اولیه و ساده دوباره در کشو بچینم، شروع کردن آن 5 دقیقه همان نزدیک به 2ساعت مشغول بودن همان!
جالب است قبلاً پوشه های فلزی دگمه داری را برای طبقه بندی خریداری کرده بودم، شاید یکسالی می شد که خاک می خوردند حالا که سرحال آمده بودم، سراغ آنها رفتم و با ماژیک روی هر کدام عنوانی را نوشتم مثلاً مدارک شناسایی، و یا صورت حسابها و بعد شروع کردن مدارک را تفکیک کردن و همین باعث یک بایگانی منظم و قابل قبول را طراحی و اجرا کنم، در اواخر کار بود که همسر دائماً هشدار می داد که نهار آماده است کی می آیی؟ و من می گفتم الان! و حدود ساعت 2 بود که برای خوردن ناهار اعلام آمادگی کردم ولی از این ریشه یک اهمال کاری را در یک روز جمعه تعطیل کنده ام خیلی خوشحال بودم و اینجا بود که به نظرم رسید «این 5دقیقه» همچون چاشنی گلوله عمل می کند وقتی استارت می خورد، انفجار اصلی رخ می دهد و تازه حرکت و جنبش
آغاز می شود و به نظرم رسید که نام آنرا باید گذاشت «چاشنی عمل کننده ایی  5 دقیقه ایی!» که خارجی آنها از آن .............. در چرخه های فعل و انفعالات یاد می کنند مثلاً شما به چیزی حساسیت دارید، آن چیز هر چند کوچک یک مرتبه باعث فعال شدن سلسله ایی از فعل و انفعالات در بدن شما می شود، به هر حال، «چاشنی 5دقیقه ای» هم تقریباً همین کار را می کند.
البته «چاشنی 5دقیقه» یک کاربرد دیگر هم در مقابله با تعلل ورزی دارد و آن حل مشکل آن دسته از کارهای است که نمی دانیم از کجای آن شروع کنیم، چطور آنرا کوچک سازی کنیم تا قابل انجام باشد و در حقیقت علت تعلل مانه آن باشد که واقعاً بخواهیم آن کار را عقب بیندازید بلکه همین گنگی و مبهمی باعث می شود انجام آن کار را به عقب بیفتد برای مثال می خواهید رابطه خودتان و همسرتان و یا همکارتان را بهبود بخشید، ولی نمی دانید باید چکار کنید؟ از کجا شروع کنید؟
چون «رابطه، از جنس «کمّی» نیست و تعداد ندارد تا بشد گفت خب امروز چندگرم یا چندکیلو وزن رابطه ام را سنگین تر می کنم! و یا یک قطعه از آنرا برمی دارم و بر روی آن کار می کنم، اینجاست که خطر اهمال کار در کمین است بهترین نحوه عملی مقابله با چنین وضعی اختصاص «فقط 5دقیقه» برای شروع است برای مثال برای تقویت رابطه با دوستان قدیمیتان می توانید کاغذ و قلمی بردارید و بگوید می خواهید تا 5 دقیقه آینده کارهای که منجر به افزایش عمق رابطه شما می شود را یادداشت کنید، اگر کماکان دقت برای این کار دادید «5 دقیقه دوّم» را که مثلاً یک تماس تلفنی به دوستتان در دوران دانشجوی می باشد را انجام دهید و به این طریق یک کار عقب افتاده با تقسیم بندی نه تحت عنوان «واحدهای کاری» بلکه براساس «واحدهای زمانی» انجام می شود و البته در نهایت همانند مثال بالا می تواند حتی به واحدهای کاری هم تقسیم شود، به این صورت طلسم یک کار عقب افتاده که نمی د انیم از کجا شروع کنیم شکسته می شود.
خب حالا وقت عمل است، شما چه کاری را دارید که آنقدر بزرگ است یا آنقدر مبهم که نمی دانید از کجای آن باید شروع کنید؟ دست بکار شوید، البته قبل از شروع به این نکات توجه فرمائید:
1-    می پذیرید که «فقط 5 دقیقه» برای آن وقت بگذارید: اگر احساس کردید می توانید 5دقیقه دوم را ادامه دهید اینکار را انجام دهید تا آخر.
2-    بهتر است 5 دقیقه اوّل را صرف نوشتن سؤالات مفید کنید: برای مثال اگر می خواهید رابطه با همکارانتان را بهبود بخشید، 5 دقیقه اوّل را به این سؤالات  اختصاص دهید که چه کسی بهترین رابطه را با همکاران دارد؟ و می تواند الگو باشد چکارهای می کند که رابطه او خوب است؟ چه مقالات یا چه کتابی را در این رابطه می توانم بخوانم؟ با چه کسی مشورت کنم؟ و ...
3-    «5 دقیقه های بعد» را صرف اقدامات عمل کنید.
خب شروع کنید.

نوشته مهدی مالکی نژاد

برگرفته از کتاب مواظب پرتقال های خود باشید - در دست چاپ